گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
تفسیر نوجوان
جلد هفدهم
سوره حَجّ




سوره حَجّ
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ
بنام خداوند بخشنده بخشایشگر
زلزله عظیم رستاخیز
1 یااَیُّهَاالنّاسُاتَّقُوارَبَّکُمْ اِنَّ زَلْزَلَۀَالسّاعَۀِ شَیْءٌ عَظیمٌ
اي مردم از پروردگارتان بترسید که زلزله رستاخیز امر عظیمی است .
دلیل روشنی است بر اینکه هیچگونه تفاوت و تبعیضی از نظر نژاد و زبان و اعصار و قرون و مکانها و « یا اَیُّهَا النّاسُ » خطاب
مناطق جغرافیایی و طوایف و قبایل در آن نیست ، مؤمن و کافر، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، مرد و زنامروز و آینده همه در آن
شریک هستند .
2 یَوْمَ تَرَوْنَها تَذْهَلُ کُلُّ مُرْضِعَۀٍ عَمّا اَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ کُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها وَ تَرَي النّاسَ سُکاري وَ ما هُمْ بِسُکاري وَ لکِنَّ
عَذابَ اللّهِ شَدیدٌ روزي که آن را میبیند (آنچنان وحشت سرتا پاي همه را
فرامیگیردکه)مادرانشیرده،کودکانشیرخوارشانرافراموش میکنند و هر بارداري جنین خود را بر زمین مینهد و مردمرا مست
میبینی درحالی که مست نیستند ولی عذاب خدا شدید است .
( جزء هفدهم ( 103
صفحه 39 از 49
در زلزلهها و حوادث وحشتناك نیز گاهی این پدیدهها به صورت جزئی پیدا میشود ، یعنی مادران کودکان خود را فراموش کرده
و باردارانجنینخود را ساقط میکنند و بعضی همچون افرادمست از خود بیخود میشوند ولی جنبه عمومی و همگانی ندارد ، اما
زلزله رستاخیز چنان است که از مشاهده آن همه مردم به این حالات گرفتار میشوند .
مردم را بهصورت مستان میبینی ) اشاره به این است که پیامبر صلیاللهعلیهوآله که مخاطب این ) « وَ تَرَي النّاسَ سُکاري » جمله
جمله میباشد ( و احتمالًا مؤمنان بسیار قوي الایمان که قدم جاي قدمهاي او نهادهاند ) از این وحشت عظیم در امانند زیرا میگوید
: مردم را به این حالت میبینی ، یعنی خودت چنین نیستی .
104 ) سوره حَجّ )
پیروان شیطان
3 وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یُجادِلُ فِی اللّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّبِعُ کُلَّ شَیْطانٍ مَریدٍ
گروهی از مردم بدون هیچ علم و دانشی به مجادله درباره خدا بر میخیزند و از هر شیطان سرکشی پیروي میکنند .
در اصل به معنی سرزمین بلندي است که خالی از هرگونه گیاه باشد و به درختی که از برگ خالی « مَرد » از ماده « مَرید » واژه
گفته « اَمْرَد » میگویند و روي همین جهت به نوجوانانی که مو در صورتشان نروییده ، نیز « اَمْرَد » ، شود
میشود .
کسی است که عاري از هرگونه خیر و سعادت و نقطه قوت است و طبعا چنین کسی سرکش و « مَرید » در اینجا منظور از
متمرد و ظالم و عصیانگر خواهد بود .
گروهیازمردمگاهدراصلتوحیدو یگانگیحق و نفیهرگونه شریک جدال میکنند و گاه در قدرت خدا نسبت به مسأله احیاي
مردگان و بعث و نشور و در هر صورت هیچگونه دلیلی بر گفتههاي خود ندارند .
( جزء هفدهم ( 105
اینگونه افراد که تابع هیچگونه منطق و دانشی نیستند ، از هر شیطان سرکش و متمردي تبعیت میکنند .
نه از یک شیطان که از همه شیطانها ، اعم از شیاطین انس و جن که هریک از آنها براي خود نقشه و برنامه و حیله و دامی
دارند .
چرا آیه میگوید " : از هر شیطان ؟"
جالب اینکه نمیفرماید : چنین کسی از شیطان پیروي میکند، بلکه میگوید : از هر شیطان متمردي ، و این اشاره به آن استکه
شیاطین همهیک خط واحد و برنامهمشترك ندارند ، بلکه هریک براي خود راهی و دامی انتخاب کردهاند ، آنچنان این دامها
متنوع است که انسان در تشخیص آنها گم میشود مگر آنها که به خاطر ایمان و توکل بر خدا در سایه حمایت او قرار گرفتهاند و
هستند ( 40 / حجر ) . « اِلاّ عِبادُكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ » مشمول جمله
106 ) سوره حَجّ )
افتاده است ، ولی در « شیطان » ذکر این نکته نیز لازم است که تمرد و سرکشی و خالی بودن از خیر و برکت ، در مفهوم کلمه
فاقد هرگونه خیر و سعادت بودن ) را به عنوان تأکید پشت سر آن ذکر میکند تا سرنوشت کسانی ) « مَرید » اینجا مخصوصا کلمه
که از چنین رهبرانی پیروي میکنند ، کاملًا روشن گردد .
4 کُتِبَ عَلَیْهِ اَنَّهُ مَنْ تَوَلاّهُ فَاَنَّهُ یُضِلُّهُ وَ یَهْدیهِ اِلی عَذابِ السَّعیرِ
صفحه 40 از 49
بر او نوشتهشدهکه هرکس ولایتش را بر گردن نهد ، به طور مسلمگمراهشمیسازدو بهآتشسوزانراهنماییش میکند.
بهمعنی شعلهورشدن آتشاست و دراینجا منظور آتش سوزان دوزخ است که از هر آتشی سوزندهتر میباشد. « سَعْر » از « سَعیر »
لانْهارُ اِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یُریدُ 􀂑 14 اِنَّ اللّهَ یُدْخِلُ الَّذینَ امَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ جَنّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَاا
خداوند کسانی را که ایمان آوردهاند و عمل صالح انجام دادهاند، در باغهایی از بهشت وارد میکند که نهرها زیر درختانش جاري
است (آري) خدا هرچه را اراده کند، انجام میدهد.
( جزء هفدهم ( 107
این پاداشهاي بزرگ براي او سهل و آسان است همانگونه که مجازات مشرکان لجوج و رهبران گمراهشان براي او ساده
است .
در این مقایسه درحقیقت گروهی که تنها ایمان بر زبانشان قرار دارد ، در کنار دین قرار گرفتهاند و با جزئی وسوسه منحرف
میشوند و عمل صالحی نیز ندارند ، اما مؤمنان صالح در متن اسلامند و سختترین طوفانها تکانشان نمیدهد ، درخت ایمانشان
ریشهدار و میوه اعمال صالح بر شاخسار آن آشکار است ، این از یکسو .
از سوي دیگر معبودهاي گروه اول بیخاصیت هستند ، بلکه زیانشان بیشتر است اما مولا و سرپرست گروه دوم بر همهچیز قدرت
دارد و برترین نعمتها را براي آنها فراهم ساخته است .
سجود همگانی موجودات جهان چگونه است ؟
108 ) سوره حَجّ )
رْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبالُ وَ الشَّجَرُ وَالدَّوابُّ وَ کَ ثیرٌ 􀂑 18 اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ یَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِی السَّمواتِ وَ مَنْ فِی الا
مِنَالنّاسِ وَ کَثیرٌ حَقَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ وَ مَنْ یُهِنِ اللّهُ فَمالَهُ مِنْ مُکْرِمٍ اِنَّ اللّهَ یَفْعَلُ ما یَشاءُ
آیا ندیدي که سجده میکنند براي خدا تمام کسانی که در آسمانهاوزمینهستندو همچنینخورشید و ماه و ستارگان و کوهها و
درختان و جنبندگان و بسیاري از مردم، اما بسیاري ابا دارند و فرمان عذاب درباره آنها حتمیاست وهرکسیراخداخوارکند،
کسیاورا گرامینخواهد داشت، خداوند هر کار را بخواهد (و صلاح بداند) انجام میدهد.
نماز ) به ) « صلوة » و « حمد » و « تسبیح » عمومی موجودات جهان وهمچنین « سجود » در قرآن مجید در آیات مختلف سخن از
میان آمده است و تأکید شده که این عبادات چهارگانه مخصوص انسانهانیست، بلکهحتیموجوداتظاهرابیجان نیز درآنشرکت
دارند .
( جزء هفدهم ( 109
باتوجه به آنچه در آیه مورد بحث آمده ، موجودات عالم داراي دو گونه سجودند ؛ سجود تکوینی و سجود تشریعی
.
خضوع و تسلیم بیقید و شرط آنها در برابر اراده حق و قوانین آفرینش و نظام حاکم بر این جهان همان سجود تکوینی آنها است
که تمام ذرات موجودات را شامل میشود ، حتی سلولهاي مغز فرعونها و نمرودها و منکران لجوج و تمام ذرات وجود آنها
مشمول این سجود تکوینی هستند .
به گفته جمعی از محققان تمامی ذرات جهان داراي نوعی درك و شعورند ، و به موازات آن در عالم خود حمد و تسبیح خدا
میگویند و سجود و صلات دارند ( شرح اینسخن در تفسیر نمونه ذیل آیه 44 سوره اسراء درج گردیده است ) و اگر این نوع
درك و شعور را نپذیریم، حداقل تسلیم و خضوع آنها در برابر همه نظامات هستی به هیچ وجه قابل انکار نیست .
صفحه 41 از 49
110 ) سوره حَجّ )
همان نهایت خضوعی است که از صاحبان عقل و شعور و درك و معرفت در برابر پروردگار تحقق « سجود تشریعی » اما
مییابد .
در این جا این سؤال پیش میآید که اگر برنامه سجود عمومی موجودات همه انسانها را دربرمیگیرد ، چرا در
آیه فوق به گروهی از انسانها تخصیص داده شده است ؟
استعمال شده ، پاسخ این سؤال روشن « تکوین » و « تشریع » در این آیه در یک مفهوم جامع میان « سجده » اما توجه به اینکه
میشود ، زیرا سجده در مورد خورشید و ماه و ستارگان و کوهها و درختان و جنبندگان ، فرد تکوینیش منظور است ، اما در مورد
هستند « کَ ثیرٌ حَ قَّ عَلَیْهِ الْعَذابُ » انسانها تشریعی است که بسیاري آن را انجام میدهند و گروهی سرپیچی کرده و مصداق
ومیدانیم استعمالیک لفظ درمفهوم جامع و عام با حفظ مصادیق مختلف هیچ مانعی ندارد ، حتی نزد آنها که استعمال لفظ را در
بیشتر از یک معنی جایز نمیدانند ، تا چه رسد به ما که استعمال لفظ مشترك را در معانیمتعدد جایز میدانیم .
( جزء هفدهم ( 111
ویژگی یاران خدا
لارْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ اتَوُا الزَّکوةَ وَ اَمَروُا بِالْمَعْروُفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَ لِلّهِ عاقِبَۀُ الاُْمُورِ 􀂑 41 اَلَّذینَ اِنْ مَکَّنّاهُمْ فِیا
یارانخدا کسانیهستند که هرگاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند و زکات را ادا میکنند و امر به معروف
و نهیازمنکر مینمایند و پایان همه کارها از آنِ خدا است .
که به معنی فراهم ساختن وسایل و ابزار کار است ، میباشد اعم از آلات و ادوات لازم یا علم و آگاهی « تمکین » از ماده « مَکَّنّا »
کافی و توان و نیروي جسمی و فکري .
به معنی زشت و باطل ، زیرا اولی براي هر انسان پاكسرشتی « مُنْکَر » بهمعنی کارهاي خوب و حق است و « مَعْروُف »
شناخته شده و دومی ناشناس است و به تعبیر دیگر اولی هماهنگ با فطرت انسانی است و دومی ناهماهنگ .
112 ) سوره حَجّ )
یاران خدا هرگز پس از پیروزي همچون خودکامگان و جباران، به عیش و نوش و لهو و لعب نمیپردازند و در غرور و مستی
فرونمیروند ، بلکه پیروزيها و موفقیتها را نردبانی براي ساختن خویش و جامعه قرار میدهند ، آنها پس از قدرت یافتن تبدیلبه
نماز ) سمبل پیوند با ) « صلوة » یک طاغوت جدید نمیشوند ، ارتباطشان با خدا محکم و با خلق خدا نیز مستحکماست ، چراکه
رمزي براي پیوند با خلق ، و امر به معروف و نهیاز منکر پایههاي اساسی ساختن یک جامعه سالم محسوب « زکاة » خالق است و
میشود و همین چهارصفت براي معرفیاین افراد کافی است و در سایر آن سایر عبادات و اعمالصالح و ویژگیهاي
( یکجامعهباایمان و پیشرفتهفراهماست .( 1
جلد 3 ، صفحه 42 مراجعه فرمایید . ، « تفسیر نمونه » -1 به
( جزء هفدهم ( 113
گردشگري هدفمند
لابْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتی 􀂑 رْضِ فَتَکُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ یَعْقِلُونَ بِها اَوْ اذانٌ یَسْمَعُونَ بِها فَاِنَّها لا تَعْمَی ا 􀂑 46 اَفَلَمْ یَسیروُا فِیالا
فِی الصُّدوُرِ
صفحه 42 از 49
آیا آنها در زمین سیر نکردند تا دلهایی داشته باشند که با آنحقیقت را درك کنند، یا گوشهاي شنوایی که نداي حق را بشنوند،
چرا که چشمهاي ظاهر نابینا نمیشود ، بلکه دلهایی که در سینهها جاي دارد، بینایی را از دست میدهد .
ویرانههاي کاخهاي ستمگران و مساکن ویران شده جباران و دنیاپرستان که روزي در اوج قدرت میزیستند ، هریک در عین
خاموشی هزار زبان دارند و با هر زبانی هزاران نکته میگویند .
این ویرانهها، کتابهاي گویا و زندهاي است از سرگذشت این اقوام، از نتایج اعمال و رفتارشان و از برنامههاي ننگین و کیفر
شومشان .
114 ) سوره حَجّ )
این زمینهاي خاموش و آثاري که در این ویرانهها به چشم میخورد ، چنان نغمههاي شورانگیزي در جان انسان میدهدکه
گاه مطالعه یکی از آنها به اندازه مطالعه یک کتاب قطور به انسان درس میدهد و باتوجه به تکرار تاریخ که اصل اساسی زندگی
انسانها است ، آینده را در برابرش مجسم میکنند ، آري مطالعه آثار گذشتگان گوش را شنوا و چشم را بینا میسازد .
و بههمین دلیل در بسیاري از آیات قرآن دستور جهانگردي دادهشده است اما جهانگردي الهی و اخلاقی که دل عبرتبین از دیده
بیرون آید و ایوان مدائن و قصرهاي فراعنه را آیینه عبرت بداند ، گاهی از راه دجله سري به مدائن زند و گاه سیلابیاز اشک
همچون دجله بر خاك مدائن جاري سازد .
صفحه 101 مراجعه فرمایید . ، « تفسیر نمونه » پیرامون بررسی تاریخ گذشتگان ازطریق جهانگردي ، به جلد 3
( جزء هفدهم ( 115
لابْصارُ وَ لکِنْ تَعْمَیالْقُلُوبُ الَّتی 􀂑 فَاِنَّها لا تَعْمَی ا » : سپس براي اینکه حقیقت این سخن آشکارتر گردد ، قرآن میگوید
. « فِیالصُّدوُرِ
درحقیقت آنها که چشم ظاهري خویش را ازدست میدهند ، کور و نابینا نیستند و گاه روشندلانی هستند از همه آگاهتر ،
نابینایان واقعی کسانی هستند که چشم قلبشان کور شده و حقیقت را درك نمیکنند .
« شَرُّ الْعَمی ، عَمَی الْقَلْبُ : بدترین نابینایی ، نابینایی دل است » : لذا درروایتی از پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله میخوانیم
(1).
اِذا اَرادَ اللّهُ بِعَبْدٍ خَیْرا فَتَحَ عَیْنَ » : آمده ، میخوانیم: پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود « غَوالِی الْلَئالی » و در روایت دیگري که در کتاب
قَلْبِه فَیُشاهِدُ بِها ما کانَ غائِبا عَنْهُ : هنگامی که خدا بخواهد در حق بندهاي نیکی کند ، چشمان قلب او را میگشاید تا
(1). « چیزهایی را که از او پنهان بود ، مشاهده کند
. جلد 3، صفحه 508 و 509 ،« نُورُالثَّقَلَیْن » - 1 و 2
116 ) سوره حَجّ )
اما این سؤال که چگونه نسبت درك حقایق به قلبها که در سینهها قرار دارد ، داده شده است ، با اینکه میدانیم قلب جز تلمبهاي
ذیل آیه 7 سوره بقره مشروحا به آن پاسخ دادهایم و خلاصه و « تفسیر نمونه » براي گردش خون نیست ، در جلد اول
فشردهاش این است.
ذات و سرشت انسان ، « صَدْر » عقل است و یکی از معانی ، « قَلْب » یکی از معانی
بهعلاوه قلب ، مظهر عواطف است و هرگاه برقی از عواطف و ادراكهایی که مایه حرکت و جنبش است، در روح انسان آشکار
شود ، نخستین اثرش در همین قلب جسمانی ، ظاهر میگردد ، ضربان قلب دگرگون میشود ، خون باسرعت به تمام ذرات بدن
انسان میرسد و نشاط و نیروي تازهاي بهآن میبخشد ، بنابراین اگر پدیدههاي روحی به قلب نسبت داده میشود ، به خاطر
صفحه 43 از 49
آن است که نخستین مظهر آن در بدن انسان ، قلب او است .
( جزء هفدهم ( 117
نشانههاي خدا در صحنه هستی
لارْضُ مُخْضَرَّةً اِنَّ اللّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ 􀂑 63 اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ اَنْزَلَ مِنَالسَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ ا
آیا ندیدي خداوند از آسمان آبیفرستاد و زمین ( بر اثر آن) سرسبز و خرم میگردد؟ و خداوندلطیف و خبیر است.
گفته میشود ، « لُطْف » به معنی کار بسیار ظریف و باریک است و اگر به رحمتهاي خاص الهی « لُطْف » از ماده « لَطیف »
نیز به خاطر همین ظرافت آن است .
به معنی کسی است که از مسائل دقیق ، آگاه شود . « خَبیر »
لطیف بودن خدا ایجاب میکندکه نطفههاي کوچک و کمارزش گیاهان را که در درون بذرها در اعماق خاكها نهفته است ،
پرورش دهد و آنها را که در نهایت ظرافت و لطافت هستند ، از اعماق خاك تیره برخلاف قانون جاذبه بیرون فرستد و در معرض
تابش آفتاب و وزش نسیم قرار دهد و سرانجام آن را به گیاهی بارور یا درختی تنومند تبدیل کند .
118 ) سوره حَجّ )
نمیشد ، آنها هرگز قدرت نمو و رشد « لطیف » اگر او دانههاي باران را نمیفرستاد و محیط بذر و زمین اطراف آن نرم و ملایم و
نمیداشتند ، اما او با این باران به آن محیط خشک و خشن ، لطف و نرمش بخشید تا آماده حرکت و نمو گردد .
در عینحالاز تمامنیازها و احتیاجاتایندانهضعیفازآغازحرکت در زیر خاك تا هنگامی که سر به آسمان کشیده، آگاه و خبیر
است .
خداوند بهمقتضاي لطفش باران را میفرستد و بهمقتضاي خبیربودنش ، اندازهاي براي آن قائل است که اگر از حد بگذرد ، سیل
است و ویرانی و اگر کمتر از حد باشد ، خشکسالی و پژمردگی و این است معنی لطیف بودن و خبیر بودن
خداوند .
لارْضِ : ما از آسمان آبی فرستادیم به اندازه 􀂑 وَ اَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَاَسْکَنّاهُ فِی ا » : در آیه 18 سوره مؤمنون نیز میخوانیم
(1). « معین ، سپس آن را در زمین ساکن کردیم
( جزء هفدهم ( 119
لارْضِ اِلاّ بِاِذْنِهِ اِنَّ اللّهَ بِالنّاسِ 􀂑 رْضِ وَ الْفُلْکَ تَجْري فِیالْبَحْرِبِاَمْرِهِ وَ یُمْسِکُالسَّماءَ اَنْ تَقَعَ عَلَیا 􀂑 65 اَلَمْ تَرَ اَنَّ اللّهَ سَخَّرَ لَکُمْ ما فِی الا
لَرَؤُفٌ رَحیمٌ
آیا ندیدي که خداوند آنچه در زمین است ، مسخر شما کرد ؟ و کشتیها به فرمان او برصفحه اقیانوسها حرکت میکنند و
آسمان(کرات و سنگهايآسمانی)را نگه میدارد تابر زمین، جز به فرمان او فرونیفتند ؟ خداوند نسبت به مردم رحیم و
مهربان است .
حاصل از گریز مرکز را درست معادل « دافعه » از یکسو هریک از کرات آسمانی را در مدار خود به حرکت درآورده و نیروي
آنها قرار داده است ، تا هریک در مدار خود بیآنکه در فاصلههاي آنها دگرگونی حاصل شود ، به حرکت « جاذبه » نیروي
درآیند و تصادمی در میان کرات روي ندهد .
جلد 5 ، ذیل 103 سوره انعام مراجعه فرمایید . ، « تفسیر نمونه » -1 به
120 ) سوره حَجّ )
صفحه 44 از 49
از سوي دیگر جوّ زمین را آنچنان آفریده که به سنگریزههاي سرگردان اجازه برخورد با زمین و تولید ناراحتی و
ویرانی براي اهلش ندهند .
آري اینرحمت و لطف او نسبت به بندگان است که اینچنین گهواره زمین را امن و امان و خالی از هرگونه خطر آفریده تا محل
آسایش و آرامش بندگان باشد ، نه سنگهاي سرگردان آسمانی بر زمین سقوط میکنند نه کرات دیگر با آن تصادم
مینمایند .
تسخیر موجودات زمین و آسمان
تسخیر این امور براي انسان از این نظر است که خدا آنها را خدمتگزار انسان قرار داده و در مسیر
منافع او میباشند .
( جزء هفدهم ( 121
مفهوم واقعی تسخیر موجودات براي انسان آن است که در خدمت منافع او باشند و به نفع او کار کنند و به او امکان بهرهگیري
دهند ، به همین جهت شب و روز و خورشید و ماه و ستارگان که هرکدام به نوعی در زندگی انسان اثر دارند و مورد
بهرهبرداري او قرار میگیرند در تسخیر اویند .
این تعبیر جالب ( مسخر بودن موجودات براي انسان به فرمان خدا ) علاوه بر اینکه شخصیت و عظمت واقعی انسان را از دیدگاه
اسلام و قرآن روشنمیسازد و بهاو عظمتیمیبخشد که در خور مقام خلیفۀاللهی است ، نعمتهاي گوناگون خدا را به خاطرش
میآورد ، حسّ قدردانی را در او برمیانگیزد و از نظام بدیعی که در چگونگی این تسخیر به کار رفته ، وي را به خدا
نزدیک میسازد .
و اگر میبینیم در میان نعمتهاي زمینی ، حرکت کشتیها بر صحنه اقیانوسها بالخصوص ذکر شده ، به خاطر آن است که این
کشتیها در گذشته و حال مهمترین وسیله ارتباطی و انتقال انسانها و کالاها از نقطهاي به نقطه دیگر بوده و هستند و هیچ وسیله
نقلیهاي تاکنون نتوانسته است جاي کشتیها را در این زمینه بگیرد .
122 ) سوره حَجّ )
بهطور قطع اگر یکروز تمام کشتیها بر صفحه اقیانوسها از حرکت بازایستند ، زندگی انسانها به کلی مختل خواهد شد ، چراکه
راههاي خشکی قدرت و کشش نقلو انتقال اینهمه وسایل و کالا را ندارد ، مخصوصا در عصر و زمان ما باتوجه به اینکه
مهمترین وسیله حرکت زندگی صنعتی بشر، نفت است و مهمترین وسیله براي انتقال نفت از نقطهاي به نقاط دیگر ، همان کشتیها
هستند ، اهمیت این نعمت بزرگ الهی آشکارتر میشود چراکه گاهی کار یک کشتی نفتکش غولپیکر را دههزار اتومبیل هم
نمیتواند انجام دهد و انتقال نفت از طریق خطوط لوله نیز براي نقاط محدودي از دنیا امکانپذیر است .
خدایان دروغین حتی نمیتوانند یک مگس خلق کنند
( جزء هفدهم ( 123
73 یا اَیُّهَا النّاسُ ضُ رِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ اِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دوُنِ اللّهِ لَنْ یَخْلُقُوا ذُبابا وَ لَوِاجْتَمَعُوا لَهُ وَ اِنْ یَسْلُبْهُمُ الذُّبابُ شَیْئا لا
یَسْتَنْقِذوُهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ
اي مردم ! مثلی زده شده است، به آن گوش فرا دهید ؛ کسانیراکه غیر از خدا میخوانید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند، هرچند
براي این کار دست به دست هم دهند و هرگاه مگس چیزي از آن را برباید ، نمیتوانند آن را بازپس گیرند، هماین
صفحه 45 از 49
طلبکنندگان ناتوانهستند و هم آن مطلوبان ( هم این عابدان و هم آن معبودان ) .
همه بتها و همه معبودان آنها و حتی همه دانشمندان و متفکران و مخترعان بشر اگردست به دست هم
بدهند، قادر بر آفرینش مگسی نیستند .
بنابراین چگونه میخواهید شما اینها را همردیف پروردگار بزرگی قرار دهید که آفریننده آسمانها و زمین و هزاران هزار نوع
موجود زنده در دریاها و صحراها و جنگلها و اعماق زمین است ، خداوندي که حیات و زندگی را در اَشکال مختلف و چهرههاي
بدیع و متنوع قرار داده که هریک از آنها انسان را به اعجاب و تحسین وامیدارد ، آن معبودهاي ضعیف کجا و این خالق قادر و
حکیم کجا ؟
124 ) سوره حَجّ )
اگر مگس چیزي از » سپس اضافه میکند نه تنها قادر نیستند مگسی بیافرینند ، بلکه از مقابله با یک مگس نیز عاجز هستند ، چراکه
. « آنها را برباید ، نمیتوانند آن را بازپس گیرند
موجودي به این ضعیفی و ناتوانی که حتی در مبارزه با یک مگس شکست میخورد ، چه جاي این دارد که او را حاکم بر
سرنوشت خویش بداند و حلّال مشکلات .
. « هم این طلبکنندگان و بتها ، ضعیف و ناتوان هستند و هم آن مطلوبان و مگسها » آري
مثالی روشن براي بیان ضعفها
( جزء هفدهم ( 125
است از نظر آفرینش و از نظر ربودن ذرات غذایی : این مثال گرچه در برابر مشرکان عرب ذکر شده ، ولی « مگس » این مثال همان
باتوجه به اینکه مخاطب همه مردم جهان هستند ( یا اَیُّهَا النّاسُ) اختصاصی به بتهاي سنگی و چوبی ندارد ، بلکه تمام معبودهایی
را که جز خدا میپرستند ، در این مثال شرکت داده شدهاند ، اعم از فرعونها و نمرودها و شخصیتهاي کاذب و
قدرتهاي پوشالی و مانند آن .
آنها نیز بر این مثال منطبق هستند ، آنها هم اگر دست به دست هم بدهند و تمام لشکر و عسکرشان را جمع و جور کنند و
اندیشمندان و فرزانگانشان را دعوت کنند ، قادر به خلق مگسی نیستند و حتی اگر مگسی ذرهاي از سفره آنها برگیرد ، توانایی به
بازگرداندن آن ندارند .
74 ما قَدَروُا اللّهَ حَقَّ قَدْرِهِ اِنَّ اللّهَ لَقَوِيٌّ عَزیزٌ
آنها خدا را آنگونه که باید بشناسند نشناختند ، خداوند قوي و شکستناپذیر است .
126 ) سوره حَجّ )
بهقدري در معرفت و شناسایی خدا ، ضعیف و ناتوان هستند که خداوند با آن عظمت را تا سر حد این معبودهاي ضعیف و بیمقدار
تنزّل دادند و آنها را شریک او شمردند که اگر کمترین معرفتی درباره قدرت خدا داشتند ، بر این مقایسه خود
میخندیدند .
پایان سوره حَجّ
( جزء هفدهم ( 127
درباره